.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود. پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان میکند و میگوید:جاسوس میفرستید به جهنم؟؟؟؟از روزی که این آدم به جهنم آمده مدام در جهنم گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت میکندو...

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:با چنان عشق زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند



:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.

روزی از یک تعمیرکار معروف برای تعمیر دیگ بخار فرسوده یک کشتی دعوت کردند. او چند سوال از مسوول کشتی پرسید،‌ نگاهی به لوله های زنگ زده انداخت و به صدای سوت مانندی که از دستگاه بر می خاست، خوب گوش داد. سپس چکشی به دست گرفت و چند ضربه کوتاه به قسمت هایی از آن زد. دستگاه شروع به کار کرد. تعمیرکار آسوده از این موضوع‌، محل را ترک کرد.

او صورت حسابی به مبلغ یک هزار دلار برای صاحب کشتی فرستاد. صاحب کشتی بسیار عصبانی شد و برای تعمیرکار پیغام فرستاد که تو فقط 15 دقیقه این جا بودی. بهتر است شرح خدمات انجام شده را برای من بفرستی.

این بود آن چه تعمیرکار برای صاحب کشتی فرستاد:

بابت چکش کاری قسمت مربوطه: 1 دلار

بابت تشخیص درست و دقیق: 999 دلار

جمع: 1000 دلار



:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده

او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو

نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری



:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.
امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…



به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.



:: بازدید از این مطلب : 238
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.

مرد جوانی مسیحی كه مربی شنا و دارنده چندین مدال المپیك بود ،

به خدا اعتقادی نداشت. او چیزهایی را كه درباره خدا و مذهب

می شنید مسخره میكرد. شبی مرد جوان به استخر سرپوشیده

آموزشگاهش رفت.

چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا كافی بود

مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد

تا درون استخر شیرجه برود. ناگهان، سایه بدنش را همچون

صلیبی روی دیوار مشاهده كرد. احساس عجیبی تمام وجودش

را فرا گرفت. از پله ها پایین آمد و به سمت كلید برق رفت و چراغ را

روشن كرد.

آب استخر برای تعمیر خالی شده بود



:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید
.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند
.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید
.
موعد عروسی فرا رسید
.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا شد.۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت .مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.همه تعجب کردند.

و مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.



:: بازدید از این مطلب : 847
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Ali
ت : 23 آبان 1389
.


:: بازدید از این مطلب : 924
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

با همان ,

تیــــــــــغ تیـــز دوست داشتن هایم

سیم رابطم را , قطع میکنم .

          تا مبــــــــــادا

اتصالی کند

و " تــــــو " بســـــــوزی !

خودم که هیــــــــچ

خاکستر شدم

و " تــــــو " بودی

که با همان دوست نداشتن هایت

مرا فوت کردی .

حالا منم

و همه ی سالهـــــــای بی " تــــو "  

حتی

" تــــو " هم دیگر نمی توانی , خاکسترم را جمع کنی ...

...................................................................................................................

پ.ن : وقت که خدا در دلهای شکسته جای دارد , چرا به دستان کسی که دلم را شکست بوسه نزنم ؟؟!

پ.ن : روی رنگین را به هر کس می نماید همچو گل ..... ور بگویم باز پوشان باز پوشاند ز من !!!

پ.ن : نگاه کن مرا ! که چشم کم کم نایاب می شود , مهارت دوست داشتن در زبان مادری گم میشود !

پ.ن : من کوچک می شوم , غم بزرگ می شود , نیلوفر بزرگ می شود , عشق بزرگ می شود , ماهی بزرگ می شود , من کوچک می شوم !

پ.ن : دیشب ماکارونی درست کردم خوب شد فقط به قیمت سوختن انگشت اشاره و شستم تموم شد ! دیدم ماکارونی داره بهم می چسبه هل شدم دستم و کردم تو آب تا بازشون کنم !

پ.ن : این روزها هر سو که سر بر میگردانم تنها یک چیز به چشمان بی رمقم می آید  : " ادعا " .

؟.ن : کجایند مردان بی ادعا ؟؟؟؟!



:: بازدید از این مطلب : 749
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
عاشق

 

 

يادش بخير:

وقتي زمستون مي شد ما رو صدا مي زد كه يه لقمه غذاي گرم بخوريم...

ما از غذاش ايراد مي گرفتيم

ما رو لباساي شسته و اتو كشيده ميداد...

ما از لباسا ايراد مي گرفتيم

عاشقمون بود

ما سر او داد مي كشيديم

ولك ما چه كرديم

چي شديم

كجا مي خوايم بريم...

مادر بيا ،محتاجتم امروز...

غلط كردم مادر...



:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

کودکی یادت بخیر

 
 
 

 تقویم را غی می کنم . تابستان ، پاییز و زمستان را نیز.

تف می کنم به تمام میوه های آویزان از شاخساران سبز. این نوبران متعفن را.

ادرار می کنم توی تنگ بلور ماهی ، تا کمی بوی کارون بگیرد.

بی دلیل تک به تک اعضائ خانواده ام را سر می برم .. وضو میگیرم با خون تک به تکشان ،

 بی دغدغه.

پستان تمام مادربزرگان عالم را می برم و می مکمشان تا سالم سال شود و بهارم پر بار. 

 خودم با همین دست ها ، پیکر فرتوتم را می کشم تا شاید چیزی از من پر بگیرد. سبک ،

 نرم !

تا باد هرکجا که وزید ، مرا هم با خود ببرد . به کودکی ، به عکس های قدیمی ام ، به بوی 

عرق تن پدربزرگ و مادربزرگم. به حیاط دوره ای و لابلای درخت کناری که مادرم سالها

 پیش کاشت.

 به کوچه مان ،به دیگ نذری ، به خوابیدن روی پشت بام ، به شب های شرجی.

به همه چیز ، هرچه

می روم ... به خدا می روم ... خواهی دید

می روم توی آشپزخانه ای که بوی شیرینی پنجره ای در آن جلز و ولز می کرد . می روم و

دوباره خودم را لوس می کنم تا مادر بزرگم ، پستان بی شیرش را در دهانم بگذارد .. آنقدر

 بمکم تا خوابم ببرد.

 می روم کنار باغچه تا ایستاده ادرار کنم و بعد مادرم بیاید سراغم و آنقدر کتکم بزند تا از حال

 بروم...... چه چیز می تواند بهتر از این باشد؟

می روم از تمام دخترانی که در کودکی ام بهشان قول ازدواج داده بودم ، طلب آمرزش می کنم

و بهشان می  گویم که اگر می توانستم دوباره کوچک بشوم ، با همه تا عروسی می کردم و

 یک خانواده پر تعدادمی شدیم با فرزندانی که صاحب میراث من بودند ... شرتم ، کارت های

 بازی ام ،عکس های ماتئوس ، والتر زنگا ،هیگوئیتا ، دمپایی های گشاد پلاستیکی ام ، توپ

 فوتبالم ، زیبا ترین وصله های شلوار ، جک بادی ام وهرچه  که دارم .

می روم به دبستانم .. کنار آبخوری ، دوباره دوستانم را انگشت می کنم و می خندیم. از دکه

هاشم پیراشکی می دزدم . از پدرم هم دزدی می کردم .

می دانی ؟ آخر آن روزها صد تومان خیلی بود.

از تمام معلمانم که حالا یا مرده اند و یا در سرازیری عمرند، طلب بخشش می کردم و روی

تنشان با گچ سفید و زرد می نوشتم که دوستشان دارم ..

 خانم فایضی ، علیجانی ، عطاری ، آقای نیسی .. به همه شان میگفتم  که گند زدم ..

 اگر نباشند ، سالم سال نمیشود.

قسمشان می دادم به تمام تخته های سیاه که برگردند ، جوان بشوند ، با همان چهره ای که از

آنها به یادم هست .. بی دندان خراب ، بی چروک صورت ، بی قامت خموده.

وای ... وای که همه چیز چقدر زود است.

می رفتم و از تمام انسان ها عکس می گرفتم تا یادم بمانند . چهره هاشان ، عصبانیت ها ،

خنده ها و دروغ هاشان .. وای که چقدرعابر از کنار من عبور کرد و من به همه شان

 بی تفاوت بودم. دلم برای تک به تکشان تنگ می شود. برای کفش هاشان ، لباسهای ارزان

  قیمتشان . ای کاش می توانستم با فرد فردشان حرف بزنم ........... بی شک هر کدامشان

می توانست گوشه ای از زندگی ام را بی چشم داشت پر کند.

 سرم لابلای ابرها بود و منگ بودم !

دریغ کردم از خودم تمام عابران جنوبی را . دریغ کردم از خودم دستفروشان بازار عبدالحمید

 را. دریغ کردم از خودم تمام پستچیان را که فقط یک بار آمدند . دریغ کردم از خودم درخت

 کنار را. دریغ کردم  از خودم  دختران مدرسه ای را ..

وای برمن ......... چه کردم با من ؟ چه کردم ؟

آنهمه رویا .. آنهمه آروزی لا محال .. حیف است که نمی توانم بمانم در دنیایی که مرا دیر یا

 زود کم خواهد داشت . خنده هایم را، حرف هایم را،راه رفتنم را،سنگینی وزنم را روی خود.

پدرم راست می گفت که زود می گذرد .. بی توجه بودم . حالاکه چشم باز کردم می بینم نه تنها

پدرم ، بل همه پدران راست می گویند که دیر می شود.

می خواستم نا میرا باشم .. اگر مردم ،نامم بماند. به نامم کتابها بنویسند. بسرایندم در شعرها. 

از حضورم  قصه های من درآوردی بگویند ....... فرضیه های خود را به من نسبت بدهند تا

 حرف هاشان به کرسی بنشیند .

 می خواستم ادیسون باشم ، برادران ویل بل رایت ، لومیر. شاید کافکا ، بکت و ...! 

 چقدر احمق بودم و نمی دانستم.

چشم دوخته ام به لحظه مرگم . روزی چند بار ترسیمش می کنم و از خدا می خواهم آنچنان

که دوست دارم مرا با خود ببرد. زیباترین و با شکوه ترین مرگ دنیا را برای خود متصورم.

روز تولدم ، سیزدهم دی ماه ، سردترین روز از سردترین ماه هرسال.تک و تنها در خانه ام

 کنار شومینه ،عکس تمام دوستانم روبرویم ، یک لیوان چای داغ ،دیوان حافظ قدیمی مادرم

 در دستم . سیگار، سیگار،سیگار. زیبا ترین موسیقی ای که دوستش دارم فضای خانه را

پر کرده باشد. نمایشنامه های چاپ شده ام هم در گوشه ای روی هم تلنبار شده  باشند.

 قرص هم خورده باشم و بعد همانگونه که سیگار دود می کنم ، روی کاناپه دراز بکشم .

 اتاق را کمی برانداز کنم .

لوح های تقدیر و دیپلم های افتخاری را که به دیوار چسباندم و به خودم تلقین کنم که انسان 

بزرگی بودم و بعد آهسته چشمانم را  ببندم.

مهم نیست که این نوشته با پایان بندی خوبی به اتمام نمی رسد ..........اصلا .. به هیچ وجه.

ولی تو بدان یک روز پرواز می کنم ... خواهی دید!

 بی بال ، بی دغدغه ، بی حتی کلامی ، سبک چون قاصدک



:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

 

love

 

Love is an irresistible desire to be irresistibly desired

If you love someone, tell them. They won’t be the only one glad that you did.

Love lives and dies like people live and die, but love, even the love two people share, is not bound to the metabolic life of people. Our society has long known love can survive the death of the lovers. What I need to learn is that the life of the lovers can survive the death of love.

Love is like a fruit. It may look good, but you shouldn’t bite in it until it’s ripe.

“We are each of us angels with only one wing. And we can only fly embracing each other” Luciano De Crescenzo

“Love sought is good, but given unsought is better.” – Shakespeare.

Love is not love which alters when it alteration finds. Or bends with the remover to remove – Shakespeare

When the power of love overcomes the love of power, the world will know peace – Jimmy Hendrix

Real love is like a ghost: nobody saw it, but everyone is talking about it=)

All love that has not friendship for its base,is like a mansion built upon the sand

When properly sustained, a bond can be the strongest force in the universe. It can inspire us. It can motivate us. It can infuse us with the better parts of the other, feed our souls, and strengthen our will.

She wounds you as a rose will wound you, not with her thorn. A rose will always wound you with her beauty.

A sense of duty is useful in work, but offensive in personal relations. People wish to be liked, not be endured with patient resignation.

Keep love in your heart. A life without it is like a sunless garden when the flowers are dead. Oscar Wilde

If there is anything better than being loved, it’s loving.

Love is a battlefield.

When one door of happiness closes, another opens. But often we look so long at the closed door that we don’t see the one which has been opened for us.

It is the ordinary women that know something about love. The gorgeous ones are too busy being gorgeous.

Grief is like a drunken houseguest always coming back for one more goodbye hug… (S.King)

If you love someone – set them free.
If they return – throw directly 8 nine inch blades in their head.
If they return again – then run. Just run.

Love is like playing the piano. First you must learn to play by the rules, then you must forget the rules and play from your heart.

Love is a universal migraine, a bright stain on the vision, blotting out reason.

Love is like a quicksilver in the hand. Leave the fingers open and it stays. Clutch it and it darts away.



:: بازدید از این مطلب : 695
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

 

برگرد

بر گرد که از دوباره اعجاز کنیم

یک کاسبی جدید آغاز کنیم

 

با شعر و غزل نشد به جایی برسیم

ای عشق بیا فلافلی باز کنیم



:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.


شباب عمر عجب با شتاب می گذرد

بدین شتاب خدایا شباب می گذرد

شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی

شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد

به چشم خود گذر عمر خویش می بینم

نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد

به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه

که ابر از جلو آفتاب می گذرد

خراب گردش آن چشم جاودان مستم

که دور جام جهان خراب می گذرد

به آب و تاب جوانی چگونه غره شدی

که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد

به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما

چو گندمی است که از آسیاب می گذرد

کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست

که روزگار چو تیر شهاب می گذرد
 

(استاد شهریار)




:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
با نزدیک شدن به اجرای هدفمند کردن یارانه ها این موضوع به بحث اصلی اکثر محافل خبری و هنری تبدیل شده تصاویر زیر نگاه برخی از کاریکاتوریست ها به این قانون را نشان می دهد که با نگاهی طنز پردازانه به این امر پرداخته اند.

 



:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
مجله فوربس فهرست پردرآمدترین شخصیت های مرده فرهنگی و هنری جهان را منتشر کرد. این فهرست بر اساس ارزش آثار به جا مانده شان که هر سال اعلام می شود، تهیه شده است.
 
بر اساس معیارهای دست اندرکاران این نشریه، شانس هنرمندان عرصه موسیقی در کسب درآمدهای بالا پس از مرگ بیشتر از دیگر هنرمندان است و در رده های بعدی هم اغلب نویسندگان جای دارند؛ البته اگر قانون کپی رایت پس از مرگ مولف نبود شکسپیر و جین آستین هم می توانستند در این فهرست جای گیرند.

در صدر این لیست مایکل جکسون خواننده امریکایی با درآمد 275میلیون دلاری قرار دارد که درآمدی بیش از همه هنرمندان زنده و مرده دنیا است.

پس از او هم الویس پریس لی با 60 میلیون دلار قرار دارد؛ او تا پیش از مرگ مایکل جکسون در صدر این فهرست بود.

1- مایکل جکسون با رقم نجومی 275 میلیون دلار پردآمد ترین هنرمند مرده و زنده دنیا است؛ گفته می شود این هنرمند در زمان مرگش 50 میلیون دلار بدهی داشت. جکسون در سال 2009 درگذشت.




:: بازدید از این مطلب : 334
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
مشهد واژه مختصر مشهد الرضا و به معنی محل و مکان شهادت و نام شهری است که به مرکزیت مدفن امام رضا (ع) در سناباد (مشهد کنونی) شکل گرفته است.
 
 


:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند

اس ام
 اس و پیامک با موضوع خداوند axfa.net.

به نام خداوند جان بازه ها / جمیع المعارف خداوند ماه

به نام خداوند احساس و جان / به نام خداوند زیبای زیباترین . . .

 

.

.

.

 

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری

ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد . . .

.

.

.

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا  از تو بگیرد

هر آنچه را که خدا  را از تو می گیرد . . .

.

.

.

***********************

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند آبان۱۳۸۹

************************* 

خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده

دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده . . .

.

.

.

در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود:

من نیستم، تو نیستی، او هست . . .

.

.

.

از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد خداوند ثمری نیست . . .

.

.

.

 

زیباست که با خدای خود چت بکنیم ٫ در سایت نماز شب عبادت بکنیم

ای کاش که ما فلاپی دلها را ٬ با عشق علی و آلش فرمت بکنیم

ملتمس دعا . . .

.

.

.

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش . . .

.

.

.

بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است . . .

.

.

.

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا

رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی . . .

.

.

.

***********************

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند آبان۱۳۸۹

************************* 

چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده ، چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم .

چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد ، چون امروز اطاعتش نکردیم .

چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود ، چرا که امروز قادر به درکش نبودیم . . .

.

.

.

در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا . . .

.

.

.

هر گاه به بن بست رسیدم مطمئن بودم که پشت دیوار ، خدا منتظر من است . . .

.

.

.

بدانید که روزی روح معنوی شما به آغوش گرم خداوند و پناهگاه اصلی خود باز خواهد

گشت ، پس به یاد داشته باشید که باقی مشکلات و سختی های زندگی گذرا و موقتی است

.

.

.

 

آرام باش! با توکل و تفکر که او زودتر از تو دست به کار شده، سپس آستین ها را بالا بزن،

آنگاه دستان خداوند را می بینی . . .

.

.

.

شعر زیبا در مورد خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا

خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از تاج او

هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان

نقش روی دامن او، کهکشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش

سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتا ب

برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود

مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا

از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این کار خداست

پرس وجو از کار او کاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است

آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، کورت می کند

تا شدی نزدیک، دورت می کند

کج گشودی دست، سنگت می کند

کج نهادی پای، لنگت می کند

با همین قصه، دلم مشغول بود

خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان اژدهای سرکشم

در دهان اژدهای خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه، در یک روستا

خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟

گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یک لحضه ماند

گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه کرد

با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد

قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست

این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیک تر

از رگ گردن به من نزدیک تر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا

دوست باشم، دوست، پاک وبی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد

صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فکر می کردم خدا …



:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 626
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.




:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
حتما ببین !!!!!!!

دوباره تاکید میکنم ببین اگه نبینی از دست دادیش

اگه دیدی نظر یادت نره



:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.


شباب عمر عجب با شتاب می گذرد

بدین شتاب خدایا شباب می گذرد

شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی

شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد

به چشم خود گذر عمر خویش می بینم

نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد

به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه

که ابر از جلو آفتاب می گذرد

خراب گردش آن چشم جاودان مستم

که دور جام جهان خراب می گذرد

به آب و تاب جوانی چگونه غره شدی

که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد

به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما

چو گندمی است که از آسیاب می گذرد

کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست

که روزگار چو تیر شهاب می گذرد
 

(استاد شهریار)




:: بازدید از این مطلب : 304
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
مجله فوربس فهرست پردرآمدترین شخصیت های مرده فرهنگی و هنری جهان را منتشر کرد. این فهرست بر اساس ارزش آثار به جا مانده شان که هر سال اعلام می شود، تهیه شده است.
 
بر اساس معیارهای دست اندرکاران این نشریه، شانس هنرمندان عرصه موسیقی در کسب درآمدهای بالا پس از مرگ بیشتر از دیگر هنرمندان است و در رده های بعدی هم اغلب نویسندگان جای دارند؛ البته اگر قانون کپی رایت پس از مرگ مولف نبود شکسپیر و جین آستین هم می توانستند در این فهرست جای گیرند.

در صدر این لیست مایکل جکسون خواننده امریکایی با درآمد 275میلیون دلاری قرار دارد که درآمدی بیش از همه هنرمندان زنده و مرده دنیا است.

پس از او هم الویس پریس لی با 60 میلیون دلار قرار دارد؛ او تا پیش از مرگ مایکل جکسون در صدر این فهرست بود.

1- مایکل جکسون با رقم نجومی 275 میلیون دلار پردآمد ترین هنرمند مرده و زنده دنیا است؛ گفته می شود این هنرمند در زمان مرگش 50 میلیون دلار بدهی داشت. جکسون در سال 2009 درگذشت.




:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
مشهد واژه مختصر مشهد الرضا و به معنی محل و مکان شهادت و نام شهری است که به مرکزیت مدفن امام رضا (ع) در سناباد (مشهد کنونی) شکل گرفته است.
 
 


:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند

اس ام
 اس و پیامک با موضوع خداوند axfa.net.

به نام خداوند جان بازه ها / جمیع المعارف خداوند ماه

به نام خداوند احساس و جان / به نام خداوند زیبای زیباترین . . .

 

.

.

.

 

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری

ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد . . .

.

.

.

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا  از تو بگیرد

هر آنچه را که خدا  را از تو می گیرد . . .

.

.

.

***********************

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند آبان۱۳۸۹

************************* 

خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده

دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده . . .

.

.

.

در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود:

من نیستم، تو نیستی، او هست . . .

.

.

.

از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد خداوند ثمری نیست . . .

.

.

.

 

زیباست که با خدای خود چت بکنیم ٫ در سایت نماز شب عبادت بکنیم

ای کاش که ما فلاپی دلها را ٬ با عشق علی و آلش فرمت بکنیم

ملتمس دعا . . .

.

.

.

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش . . .

.

.

.

بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است . . .

.

.

.

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا

رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی . . .

.

.

.

***********************

شعر،پیامک و اس ام اس درباره خداوند آبان۱۳۸۹

************************* 

چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده ، چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم .

چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد ، چون امروز اطاعتش نکردیم .

چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود ، چرا که امروز قادر به درکش نبودیم . . .

.

.

.

در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا . . .

.

.

.

هر گاه به بن بست رسیدم مطمئن بودم که پشت دیوار ، خدا منتظر من است . . .

.

.

.

بدانید که روزی روح معنوی شما به آغوش گرم خداوند و پناهگاه اصلی خود باز خواهد

گشت ، پس به یاد داشته باشید که باقی مشکلات و سختی های زندگی گذرا و موقتی است

.

.

.

 

آرام باش! با توکل و تفکر که او زودتر از تو دست به کار شده، سپس آستین ها را بالا بزن،

آنگاه دستان خداوند را می بینی . . .

.

.

.

شعر زیبا در مورد خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا

خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از تاج او

هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان

نقش روی دامن او، کهکشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش

سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتا ب

برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود

مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا

از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این کار خداست

پرس وجو از کار او کاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است

آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، کورت می کند

تا شدی نزدیک، دورت می کند

کج گشودی دست، سنگت می کند

کج نهادی پای، لنگت می کند

با همین قصه، دلم مشغول بود

خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان اژدهای سرکشم

در دهان اژدهای خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم، همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله

سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه، در یک روستا

خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟

گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یک لحضه ماند

گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه کرد

با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد

قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست

این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیک تر

از رگ گردن به من نزدیک تر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا

دوست باشم، دوست، پاک وبی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد

صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فکر می کردم خدا …



:: بازدید از این مطلب : 247
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.




:: بازدید از این مطلب : 780
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
  


 

بی تردید در اطرافتان با افرادی مواجه شده‌اید که بنا به دلایلی هنوز مجرد مانده‌اند، یا هنوز فرد مورد علاقه‌شان را پیدا نکرده‌اند و یا شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده است.

افرادی هم هستند که همسرانشان را از دست داده‌اند و یا از آنها جدا شده‌اند و یا به افراد سالخورده‌ای برمی‌خوریم که همسر خود را از دست داده‌اند و فرزندانشان سر خانه و زندگی خودشان رفته‌اند و مجبور هستند در تنهایی زندگی کنند. در هر صورت، تنهایی چیز خوشایندی نیست اما این بدان معنا نیست که لحظات زندگی را از دست بدهیم و با اندوه زندگی کنیم.

برای آنکه از تمام لحظات زندگیتان بهره ببرید و با تنهایی کنار بیایید، چند راهکار ارائه می‌دهیم:

 




:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.




:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
اینترنت این روزها نقش بسیار پر رنگ تری از آنچه که در چند سال پیش داشت پیدا کرده است. به نحوی که ما  ایرانیان هم در کشور خود به خوبی می توانیم این تغییرات را لمس کنیم. این روزها به مدد دست آورد های بزرگان این حوزه در گذشته و حال شاهد شکوفایی هر چه بیشتر شبکه جهانی هستیم و بسیار به جا خواهد بود تا افرادی را که نقشی به سزا در شکل گیری این شبکه جهانی داشتند بشناسیم. در مقاله پیش رو که برگردانی است آزاد از یک مقاله که اخیرا منتشر شده، 41 تن از بزرگان تاریخ اینترنت که در رسیدن آن به جایگاه فعلی نقش تعیین کننده داشتند معرفی شده اند.

لازم به ذکر هست که من معمولا علاقه ای به برگرداندن مقالات دیگران ندارم، اما این مقاله برای من متفاوت بود و من تصمیم گرفتم تا به پاس قدردانی از این بزرگان و معرفی هر چه بهتر آنها اقدام به باز نشر و برگردان کنم. تنها کافیست تا دنیایی بدون اینترنت و سرویس های اون رو تجسم کنید تا به ارزش کار این بزرگان پی ببرید.

 



:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.




:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
عکس های دیدنی : حرکت عجیب و غیرمنطقی یک زن در وسط خیابان


Persianv.com At site



:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود / صحنه پیوسته به جاست /
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

فروغ فرخزاد

من از نهایت شب حرف می‌زنم / من از نهایت تاریکی / و از نهایت شب حرف می‌زنم / اگر به خانه من آمدی برای من / ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه / که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم



:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
وستانشياني محروم در استان كهگيلويه و بويراحمد براي خروج از روستا مجبورند از رودخانه اي كه بين جاده و محل زندگيشان واقع شده با "گرگر" عبور كنند. گرگر تا به حال انگشت دست اعضاي چندين خانواده روستايي را قطع كرده است.

به گزارش خبرگزاري مهر، اهالي روستاي "گاودانه عليرضا" در يكي از دور افتاده ترين روستاهاي شهرستان كهگيلويه در استان كهگيلويه و بويراحمد بايد براي خريد از مغازه اي كه آن طرف رودخانه است و يا رفتن به محل كار و مدرسه هر روز سوار وسيله اي به نام گرگر يا جره كه شبيه به تله كابين دستي است بشوند. از رودخانه عريض مارون عبور كنند و دوباره به محل زندگي شان برگردند. اما كرايه و بهاي اين جا به جايي انگشتان دست است. يك بند، دو بند، يك انگشت و يا سه انگشت. فرقي نمي كند گاهي حتي جان يك روستايي بيشترين كرايه گرگر در سالهاي گذشته بوده است.

گرگر، سلطان قدرتمند و بي رحم روستاي گاودانه يك نيمكت آهني است كه به وسيله سيم محكمي دو طرف رودخانه مارون را به يكديگر متصل مي كند. بايد هر قرباني براي رفتن از روستا به جاده روي اين وسيله بنشيند و سيم را براي حركت گرگر به سمت چرخهاي دو طرف آن هدايت كند. در بيشتر مواقع انگشت دست قرباني زير چرخ گرگر مي رود و انگشتش را قطع مي كند.



:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

آنچه می بینید تصاویر واقعی از زندگی و مرگ هندوها در حاشیه رودخانه
مقدس گنگ است.
مشاهده تصاویر به بیماران قلبی ، کودکان و افراد
حساس توصیه نمی شود.
این تصاویر ما را به اهمیت و قدر و منزلت
انسان در زمان حیات و پس از مرگ در دین مبین اسلام متذکر می شود.
دولت
یار این تصاویر را برای نخستین بار در رسانه های فارسی زبان منتشر می کند


28 تصویر واقعی از زندگی و مرگ وحشتناک هندو ها/ بیماران قلبی و کودکان نگاه نکنند



:: بازدید از این مطلب : 612
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.
اکثر انسان‌ها فراموشکار هستند. بعضي وقت‌ها اين فراموشي ناشي از بيماري خاصي مثل آلزايمر و يا ضربه مغزي و... است که به دانش پزشکي مربوط مي‌شود، اما بعضي از فراموشي‌ها، (که مورد نظر ما نيز مي‌باشد) از جنس فراموشي‌هايي است که بعضا به صلاح نيست که انسان به ياد بياورد و به نوعي ترجيح مي‌دهد که فراموش کند، حال هر چند بر آنها تاکيد شده باشد.

ضرر و زيان ناشي از بعضي «فراموشي‌‌ها» در طول زندگي بقدري مي‌تواند عميق و تاثبرگذار باشد که جبران آن اگر غيرممکن نباشد، حتما بسيار سخت خواهد بود. در همين راستا، در ادامه يک ليست با عنوان «يادمون باشه که...» را برايتان طرح مي‌کنيم که در واقع آن چيزهايي است که انسان نبايد در زندگي آنها را به هيچ‌وجه فراموش کند و مطمئنا دانستن و يادآوري آنها نيز مي‌تواند راهگشا و پاسخگوي بسياري از سوالات ذهني هر انساني باشد. اين ليست عبارت است از:

 



:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 275
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 22 آبان 1389
.

نظر 

         بدید 

                  ها...........



:: بازدید از این مطلب : 560
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 18 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 18 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 814
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Ali
ت : 18 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Ali
ت : 18 آبان 1389
.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Ali
ت : 16 آبان 1389
.



:: بازدید از این مطلب : 828
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Ali
ت : 16 آبان 1389
.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 569
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Ali
ت : 16 آبان 1389
.

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی